موضوعی که بعد از گذشت چهارسال مرا وادار کرد تا یک
پست در وبلاگم قرار دهم - کاری که قطعا کنار گذاشته بودم - اتفاقی خوب در دهم
بهمن ماه سال 1392 بود. باور نکردنی است دیدن همکلاسیها و
هم دانشکده ایها بعد از گذشت دو دهه از فراغت از تحصیل آن هم زیر یک سقف؛ ولی تازه
وقتی رسیدم به محل قراری که در روز پنجشنبه دهم بهمن ماه 1392 میزبان جمع دوستانه
و خودمونی بچه های فارغ التحصیل دهه شصت خورشیدی دانشگاه علامه طباطبایی بود؛ تازه
باورم شد که تقدیر بعضی از دوستانی را که بیش از دو دهه ندیده همدیگر را ندیده بودیم در یک جا جمع کرده تا
در این اولین دیدار نزدیک به هشتاد نفره و در یک مهمانی و دورهمی شرکت کنند. با
مرور خاطرات تازه با خبر شدیم چند نفر از دوستانی که مدتها خبری از آنها نداشتیم به
دیار باقی شتافته اند. یاد و خاطره دوستان و هم دانشگده ایهایی که به شهادت نائل
شده اند را هم گرامی داشتیم. عده ای به دلیل زندگی در شهرستانهای دور و نزدیک
امکان حضور نداشتند اگرچه اشتیاقشان را برای حضور در این جمع اعلام کرده بودند. عده
ای هم در خارج از کشور زنگی می کنند و امکان حضور نداشتند. خیلی روز خوبی بود! می
توانید تصور کنید دوستانی که بیش از دو دهه از هم بی خبر یا کم خبر بودند بعد از
گذشت این همه سال دور هم جمع شوند و از خود و آن سالهایشان بگویند؛ چه احساسی به انسان
می دهد؟! هشتاد نفر متخصص در حوزه های برنامه ریزی اجتماعی، ارتباطات اجتماعی، رشته
های مختلف علوم اجتماعی، خدمات اجتماعی و ... همه یک جا و زیر یک سقف با خاطرات
تلخ و شیرین و ناگفته هایی که فقط باید آن را دید و نه شنید. تا جایی که به یاد
دارم از خودم خاطره خوبی به جا گذاشته ام البته اگر خود ستایی نباشد که هست!
خداوند متعال را شاکرم و از همه دست اندرکارن و طراحان تشکر می کنم.