مقاله حاضر نقدی است که توسط اینجانب در بخش فرهنگ و هنر ماهنامه سپیده دانایی شماره اسفند ماه سال ۱۳۸۶ به چاپ رسیده است*. اگرچه این مجموعه دارای نکات قوت و ضعف بوده است ولی بدیهی است مجموعة ساعت شنی به موضوعی پرداخته است که تاکنون مورد توجه هیچیک از وجوه جامعه قابل طرح نبوده است.
الف: طرح چنین مسائلی در جامعه به وسیله رسانهها بهویژه تلویزیون ضرورتی اجتنابناپذیر است و اگرچه در جامعة ما باید همة جوانب برای به تصویر کشیدن آن مراعات شود ولی این حرکت به خودی خود گام نخست و راهگشایی برای حل بحرانهای اجتماعی تلقی میشود.
ب: وجود مخاطب خاص برای فیلمها و مجموعههای تلویزیونی مقوله ای اجتناب ناپذیر و توجه رسانهها بهویژه تلویزیون به این نکته بسیار حائز اهمیت است. اگرچه در جامعة ما این تجربه برای تلویزیون تازگی دارد و سینما نیز بارها آن را تجربه کرده است، ولی پذیرش آن برای افکار عمومی جامعه ممکن است دشوار باشد.
۱- تلاش تجارتمآبانة کارگردان و نگاه اینچنینی وی به حرکتی خداپسندانه و انسانی که تداوم و بقای خانوادهای را تضمین میکند و حتی بدتر از آن بهنوعی تعیین قیمت در چنین کاری، آنجا که میگوید دستمزد این کار به حدی است که تا آخر عمر زندگیاش را تضمین میکند (نقل به مضمون).
۲- حضور و تلاش سازمان بهزیستی نقطة عطف و قوت این مجموعه است، ولی شخصیتهای فیلم بهنوعی این قوت را زیر سؤال میبرند. امیرعلی خود قانون وضع میکند، اجرا میکند، پیگیری میکند و تصمیم میگیرد. مثلاً تحویل یک دختر رهاشده در جامعه به یک مرکز نگهداری بدون تشریفات قانونی و فرار این دختر از آن مرکز و مسائل جانبی آن و مورد مهمتر تحویل یک نوزاد از بهزیستی به یک زن بدون طی تشریفات حقوقی و قضایی و اداری است و این شبهه را ایجاد میکند که حضور یک شخصیت مجموعه در مرکز کودکان بیسرپرست (امیرعلی) میتواند طی مراحل قانونی را بیاعتبار کند. در مقولة حضانت و سرپرستی طفل، به دستور مقام قضایی و پس از طی مراحل قانونی و تشریفات قضایی، باید سلامت و صلاحیت خانواده به تأیید پزشکی قانونی برسد. درحالی که با تصویری که کارگردان از ماهرخ گلستان ترسیم کرده است بعید نبود که کارشناسان پزشکی قانونی و بهزیستی صلاحیت این فرد را در نگهداری از یک کودک تأیید نمیکردند و از تحویل بچه به وی خودداری میکردند. در حالی که این موضوع به کمک امیرعلی و با اشتغال وی در بهزیستی حل شده است. به این ترتیب تلاش ستودنی بهزیستی در همکاری با این مجموعه زیر سؤال میرود.
۳- مجوز طبابت دکتر ماهرخ گلستان، که به دلایل مشهود در فیلم لغو شده است، بدون طی مراحل قانونی به وی برگردانده میشود و تنها یکی از همکاران یا استادان وی تصمیم میگیرد این صلاحیت را به وی برگرداند و در این حالت نیز نوعی قانونگریزی و قانونستیزی نمایان میشود. به این ترتیب آیا میتوان قضاوت کرد که هر نوع تصمیمگیری در شئون اداری و اجتماعی ممکن است ناشی از تصمیمات غلط کارشناسان و مسئولان ذیربط باشد؟ آیا دکتر ماهرخ گلستان با شرایط روحی و روانی پس از سانحة تصادف و بهمریختگیهای عصبی و روحی و بحرانهای ذهنی صلاحیت دارد به عنوان جراح و متخصص زنان، زایمان و نازایی به دور از چشمان تیزبین مراجع حقوقی و سازمان نظامپزشکی فعالیت کند و علاوه بر آن، فردی صالح برای انجام عمل جراحی مهشید تشخیص داده شود؟
۴- عمه زهره به عنوان نماد ایثار و فداکاری هیچگاه با ضمیر ناخودآگاه و گذشتة خود خلوت نمیکند تا مسیر اصلی حرکتهای خیرخواهانه و انساندوستانهاش ترسیم و تعیین شود. گاهی هیچ توجیهی برای رفتارهای وی وجود ندارد، در حالیکه نقش او بسیار پررنگتر از بعضی شخصیتهاست.
۵- ملوک، امیرعلی، روشنک، مهشید، مینا رازی، مش دریا، قناری، پدر مهشید و سایر شخصیتها اگرچه بار دراماتیک و اجتماعی نشان دادن مشکلات اجتماعی و پزشکی جامعه را بر دوش دارند و به خوبی هم ایفای نقش میکنند، با وجود این، در بسیاری از سکانسها و نماها، از شخصیت، گذشته و حال آنها ابهامزدایی نمیشود.
د: با همة اینها، تلاش تلویزیون در نمایش مشکلات اجتماعی ناشی از واقعیتهای جامعه، بهویژه در مسائل اجتماعی و پزشکی و بهداشتی ستودنی است. البته نباید از نظر دور داشت که موضوعات اجتماعی گستردهتری نیز قابل طرحاند و حل آنها به رفع بحرانهای اجتماعی کمک شایانی میکند.
*بدیهی است این مطلب توسط نشریه محترم ویرایش شده و بخشهایی از آن حذف شده است. البته این کار حق مسلم نشریه است. ولی نوع ویرایش ادبی نیز باید به گونه ای باشد که سکته های ناشی از مطالب حذف شده را سامان دهی کند. ضمنا نسخه ای از اصل مطلب در اختیار اینجانب است.